خــنده بـــازار باهم بخنديم نه به هم بلاقا گؤره سلام برتمام آزربايجاني ها اين وبلاگ متعلق به شماست آمده ام تا كمي لبخند برلبانتان بنشانيم.من از شهرستان قوشاچاي(مياندوآب) هستم و بي صبرانه منتظر بازديدهاي شما... ياشاسين ائل آزربايجان سون یازی لار
مردي متوجه شد كه گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش كم شده است… به نظرش رسيد كه همسرش بايد سمعك بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. « ابتدا در فاصله ۴ متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين كار را در فاصله ۳ متري تكرار كن. بعد در ۲ متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. » آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان كنم. سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد: « عزيزم ، شام چي داريم؟ » جوابي نشنيد بعد بلند شد و يك متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسيد. سوالش را تكرار كرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: « عزيزم شام چي داريم؟ » و همسرش گفت: « مگه كري؟! » براي چهارمين بار ميگم: « خوراك مرغ » !! بؤلوم : یولداش لار
سورغو باغلانتی لار
یارپاق لار سایغاج
|
||